فرصت دادن یا ندادن ، مسئله این است - احمد باطبی
بزرگترین تنش ایران پس از انقلاب بی اعتمادی جامعه جهانی نسبت به حکومت بود . تحریم های نسبی و گاهاً گسترده جهان در قبال ایران نیز حاصل همین تقابل متلاطم به شمار می آید ، اما این محدودیت ها به خودی خود تجربه ای بود در تداوم حیات حکومت که با گذشت این سالهاتقریبا به تکامل نهایی خود رسیده است .در سالهای بحرانی پس از انقلاب ، در دوران جنگ ایران و عراق ، زمان (سازندگی و اصلاحات ) و اکنون که مجموعه ای با نماد (دکتر احمدی نژاد) سکان سرنوشت ملت ایران را در دست دارد ، در تمام این سالها پدیده تحریم مشکل جدی را برای حکومت در پی نداشته است. هر چه نیاز بود به شکلی فراهم میشد . از ابزار و مهمات جنگی گرفته تا ماشینهای صنعتی و تولیدی ، کالاهای پزشکی و ... ، همه اینها به واسطه تجربیاتی بود که در طول سالهای انقلاب شیوه عملکرد کنونی نهاد قدرت را ناشی شده است . شیوه ای که با به حاصل رسیدن پدیده اخیر یعنی دست یابی به فرایند چرخه سوخت به اوج خود رسیده است . دست یابی حکومت به آنچه که نیازمند آن بود اساساَ از سه راه قابل تأمین بود .
1- استفاده ازتمام ظرفیت های مناسبات آزاد اقتصادی و تبادل کالا و فن آوری با دنیای خارج
2- نزدیکی و تعامل با جوامع و دولت هایی که عموماَ به تحریم توجه کافی نداشته ویا با تأمین خواسته های حکومت ایران منفعتی عظیم تری را جستجو میکردند .
3- توسل به شیوه های مافیایی و معامله های مخفی و خارج از چهارچوب عرفی
دوران سازندگی و خصوصاَ اصلاحات مناسب ترین زمان برای استفاده بهینه حکومت از روشهای فوق به شمار می آید اماصرف نظراز کم توجهی دنیای متمدن به عملکرد غیر عرفی نهاد قدرت در ایران ، مورد قابل توجه اینجاست که اکنون با به قدرت رسیدن جریان بنیادگرای افرطی و در دست داشتن حد اقل استاندارد های فکری و ایدئولوژک و همچنین ابزارهای فیزیکی برای ایجاد نا امنی در جهان و یا حد اقل درمنطقه ، تکلیف جهانیان و همچنین ملت ایران چیست؟ بدیهی است که در هر شرایطی بدون تردید این ملت است که اولین و بیشترین هزینه را خواهد پرداخت .از آن زمان که حاکمیت ایران ماهیت واقعی باترور وسرکوب خود رادر داخل و خصوصاَ در خارج به نمایش گذاشت ، زمان زیادی نمیگذرد .
ترور های وحشتناکی نظیرقتل دکتر بختیار ، رستوران میکنوس ، فریدن فرخزاد وهزاران مورد دیگر موفق نشد تامیزان تهدید تفکر حاکم بر حکومت ایران رابه جهانیان تفهیم کند اما نیروی اتم این توان را داشت تا دستکم دنیای متمدن رابا تلنگور خود متوجه خطر بیخ گوشش بنماید ، ولی هنوز تارسیدن به عمق فاجعه راه درازی در پیش است . زمانی که بالاترین مقام اجرایی یک کشور بدون کوچکترین پروایی از نابودی جوامع دیگر حرف میزند درواقع از جانب جریان فکری سخن میگوید که شعار ( مرگ بر همه غیر از ما )جزو اصول و مرام آنهاست .
اصول و مرامی که کوچکترین بازگشتی را به عقب نمیشناسد . واگر قرار باشدنابود شود همه چیز را به نابودی میکشاند . تفکری که ثبت نام همفکران خود را برای عملیات انتحاری در رسانه ها با افتخار به نمایش گذاشته و آن را ازارزشهای وجودی خود میداند به طور حتم تعقل ومنافع کشور وملت از آخرین اولویت هاست .یا اصلا فاقد ارزش میباشد .
از زمان جنگ های صلیبی و رنسانس سالها میگذرد وجهانیان حق دارند که درک درستی از حکومت دینی ، نظام ولایی ، سرزمین امام زمان و... نداشته باشند اما پرواضح است که عاقبت سهل انگاری و منفعت اندیشی قدرت های جهانی باتوجیه استفاده از ظرفیت های دیپبماتیک وتساهل وتسامح به جهت کسب امتیاز چه نتایجی دربر خواهدداشت؟ حکومتی که خریدن زمان از اساسی ترین اهداف آن است درفاصله زمانی بین شورای حکام تا شورای امنیت ادعای دست یابی به چرخه سوخت را دارد ، ودر دوران جنینی این پدیده صراحتاَ اعلام میدارد که از این پس با دنیا با ادبیاتی دیگرسخن خواهیم گفت ،حال درصورت دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی آیا به قول عوام ازین پس خدارا بنده خواهند بود؟
زمانی تکلیف فعالین سیاسی اچتماعی این بود که جهانیان را از ماهیت فاشیتی و تروریستی حکومت ایران آگاه سازند اماحالا که خود حکومت با افتخار ماهیت واقعی خود را به نمایش میگذارد تکلیف چیز دیگریست .حفاظت از منافع ملی و میهنی بزرگترین وظیفه ای است که بر دوش ماست .آکاهی بخشیدن وهدایت جامعه جهانی به سمتی که امکان تحرک و خیزش را از حاکمیت سلب نماید .
به قول فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران انبار باروتی است که منفجرخواهد شد واین به راستی اعتقاد و چشم انداز حکومت است برای آینده نا معلومش .
و ما امروز این امکان را داریم که به عنوان اپوزیسیون و با تعقل و برگزیدن شیوه های دمکراتیک درتعامل باهم ، جهانیان را به سمتی سوق دهیم که پیش از هرچیز با در نظر داشتن منافع ملت ایران ، شیوه عدم اعطای امتیاز زمان وسلب امکان تجهیز بیش از پیش حکومت را درپیش بگیرند .بی شک این وظیفه ملی و میهنی ما بر تمام وظایف دیگر اولویت دارد .
1- استفاده ازتمام ظرفیت های مناسبات آزاد اقتصادی و تبادل کالا و فن آوری با دنیای خارج
2- نزدیکی و تعامل با جوامع و دولت هایی که عموماَ به تحریم توجه کافی نداشته ویا با تأمین خواسته های حکومت ایران منفعتی عظیم تری را جستجو میکردند .
3- توسل به شیوه های مافیایی و معامله های مخفی و خارج از چهارچوب عرفی
دوران سازندگی و خصوصاَ اصلاحات مناسب ترین زمان برای استفاده بهینه حکومت از روشهای فوق به شمار می آید اماصرف نظراز کم توجهی دنیای متمدن به عملکرد غیر عرفی نهاد قدرت در ایران ، مورد قابل توجه اینجاست که اکنون با به قدرت رسیدن جریان بنیادگرای افرطی و در دست داشتن حد اقل استاندارد های فکری و ایدئولوژک و همچنین ابزارهای فیزیکی برای ایجاد نا امنی در جهان و یا حد اقل درمنطقه ، تکلیف جهانیان و همچنین ملت ایران چیست؟ بدیهی است که در هر شرایطی بدون تردید این ملت است که اولین و بیشترین هزینه را خواهد پرداخت .از آن زمان که حاکمیت ایران ماهیت واقعی باترور وسرکوب خود رادر داخل و خصوصاَ در خارج به نمایش گذاشت ، زمان زیادی نمیگذرد .
ترور های وحشتناکی نظیرقتل دکتر بختیار ، رستوران میکنوس ، فریدن فرخزاد وهزاران مورد دیگر موفق نشد تامیزان تهدید تفکر حاکم بر حکومت ایران رابه جهانیان تفهیم کند اما نیروی اتم این توان را داشت تا دستکم دنیای متمدن رابا تلنگور خود متوجه خطر بیخ گوشش بنماید ، ولی هنوز تارسیدن به عمق فاجعه راه درازی در پیش است . زمانی که بالاترین مقام اجرایی یک کشور بدون کوچکترین پروایی از نابودی جوامع دیگر حرف میزند درواقع از جانب جریان فکری سخن میگوید که شعار ( مرگ بر همه غیر از ما )جزو اصول و مرام آنهاست .
اصول و مرامی که کوچکترین بازگشتی را به عقب نمیشناسد . واگر قرار باشدنابود شود همه چیز را به نابودی میکشاند . تفکری که ثبت نام همفکران خود را برای عملیات انتحاری در رسانه ها با افتخار به نمایش گذاشته و آن را ازارزشهای وجودی خود میداند به طور حتم تعقل ومنافع کشور وملت از آخرین اولویت هاست .یا اصلا فاقد ارزش میباشد .
از زمان جنگ های صلیبی و رنسانس سالها میگذرد وجهانیان حق دارند که درک درستی از حکومت دینی ، نظام ولایی ، سرزمین امام زمان و... نداشته باشند اما پرواضح است که عاقبت سهل انگاری و منفعت اندیشی قدرت های جهانی باتوجیه استفاده از ظرفیت های دیپبماتیک وتساهل وتسامح به جهت کسب امتیاز چه نتایجی دربر خواهدداشت؟ حکومتی که خریدن زمان از اساسی ترین اهداف آن است درفاصله زمانی بین شورای حکام تا شورای امنیت ادعای دست یابی به چرخه سوخت را دارد ، ودر دوران جنینی این پدیده صراحتاَ اعلام میدارد که از این پس با دنیا با ادبیاتی دیگرسخن خواهیم گفت ،حال درصورت دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی آیا به قول عوام ازین پس خدارا بنده خواهند بود؟
زمانی تکلیف فعالین سیاسی اچتماعی این بود که جهانیان را از ماهیت فاشیتی و تروریستی حکومت ایران آگاه سازند اماحالا که خود حکومت با افتخار ماهیت واقعی خود را به نمایش میگذارد تکلیف چیز دیگریست .حفاظت از منافع ملی و میهنی بزرگترین وظیفه ای است که بر دوش ماست .آکاهی بخشیدن وهدایت جامعه جهانی به سمتی که امکان تحرک و خیزش را از حاکمیت سلب نماید .
به قول فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران انبار باروتی است که منفجرخواهد شد واین به راستی اعتقاد و چشم انداز حکومت است برای آینده نا معلومش .
و ما امروز این امکان را داریم که به عنوان اپوزیسیون و با تعقل و برگزیدن شیوه های دمکراتیک درتعامل باهم ، جهانیان را به سمتی سوق دهیم که پیش از هرچیز با در نظر داشتن منافع ملت ایران ، شیوه عدم اعطای امتیاز زمان وسلب امکان تجهیز بیش از پیش حکومت را درپیش بگیرند .بی شک این وظیفه ملی و میهنی ما بر تمام وظایف دیگر اولویت دارد .
بدون نظر
ارسال یک نظر